سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 606

1. کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی

2. یک نفس از درون من خیمه به در نمی‌زنی

3. مهرگیاه عهد من تازه‌ترست هر زمان

4. ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی

5. کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم

6. مقبل هر دو عالمم گر تو قبول می‌کنی

7. چون تو بدیع صورتی بی سبب کدورتی

8. عهد وفای دوستان حیف بود که بشکنی

9. صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت

10. چند مقاومت کند حبه و سنگ صدمنی

11. از همه کس رمیده‌ام با تو درآرمیده‌ام

12. جمع نمی‌شود دگر هر چه تو می‌پراکنی

13. ای دل اگر فراق او و آتش اشتیاق او

14. در تو اثر نمی‌کند تو نه دلی که آهنی

15. هم به در تو آمدم از تو که خصم و حاکمی

16. چاره پای بستگان نیست بجز فروتنی

17. سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده

18. سخت کمان چه غم خورد گر تو ضعیف جوشنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو شب دامن روز اندر کشید
* درفش خور آمد ز بالا پدید
شعر کامل
فردوسی
* دوستی با ناتوانان مایه روشندلی است
* موم چون با رشته سازد شمع محفل می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
* نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
شعر کامل
سنایی