سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 8

1. ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

2. اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را

3. من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این

4. روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را

5. هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد

6. چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

7. من صید وحشی نیستم دربند جان خویشتن

8. گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نشاب را

9. مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس

10. ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

11. وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم

12. اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را

13. امروز حالی غرقه‌ام تا با کناری اوفتم

14. آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را

15. گر بی‌وفایی کردمی یرغو بقا آن بردمی

16. کان کافر اعدا می‌کشد وین سنگ دل احباب را

17. فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او

18. آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را

19. سعدی چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو

20. ای بی بصر من می‌روم او می‌کشد قلاب را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عود جان در مجمر دل می نهم بر آتشی
* گرمی دلسوز عاشق از قرنفل خوشتر است
شعر کامل
شاه نعمت‌الله ولی
* گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت
* گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت
شعر کامل
مولوی
* زبان خامه ندارد سر بیان فراق
* وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
شعر کامل
حافظ