سعدی_گلستانباب دوم - در اخلاق درويشان (فهرست)

حکایت (18)

عابدی را پادشاهی طلب کرد. اندیشید که دارویی بخورم تا ضعیف شوم مگر اعتقادی که دارد در حق من زیادت کند. آورده اند که داروی قاتل بود، بخورد و بمرد

1. آنکه چون پسته دیدمش همه مغز

2. پوست بر پوست بود همچو پیاز

3. پارسایان روی در مخلوق

4. پشت بر قبله میکنند نماز

5. چون بنده خدای خویش خواند

6. باید که بجز خدا نداند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با کهنسالان مکن ای نوجوان کاوش که هست
* آتشی پوشیده در مغز چنار سالدار
شعر کامل
صائب تبریزی
* پند کسم به دل ننشیند که دل ز شوق
* پر شد چنانکه جای نماندست پند را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* چون قوس قزح برگ رزان رنگ به رنگ اند
* در قوس قزح خوشهٔ انگور گمانست
شعر کامل
منوچهری