سعدی_گلستانباب دوم - در اخلاق درويشان (فهرست)

حکایت (٤2)

1. این حکایت شنو که در بغداد

2. رایت و پرده را خلاف افتاد

3. رایت از گرد راه و رنج رکاب

4. گفت با پرده با طریق عتاب:

5. من و تو هر دو خواجه تا شانیم

6. بنده بارگاه سلطانیم

7. من ز خدمت دمی نیاسودم

8. گاه و بیگاه در سفر بودم

9. تو نه رنج آزموده ای نه حصار

10. نه بیابان و باد و گرد و غبار

11. قدم من بسعی پیشترست

12. پس چرا عزت تو بیشترست

13. تو بر بندگان مه روئی

14. با کنیزان یاسمن بوئی

15. من فتاده بدست شاگردان

16. بسفر پای بند و سرگردان

17. گفت من سر بر آستان دارم

18. نه چو تو سر بر آسمان دارم

19. هر که بیهوده گردن افرازد

20. خویشتن را بگردن اندازد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سلطان صفت همی‌رود و صد هزار دل
* با او چنان که در پی سلطان رود سپاه
شعر کامل
سعدی
* بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند
* کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
شعر کامل
حافظ
* دارم به شاهی دسترس، کاو منبع فیض است و بس
* در سایهٔ بال مگس، شاهین پران پرورد
شعر کامل
فروغی بسطامی