سعدی_گلستانباب چهارم - در فوائد خاموشي (فهرست)

حکایت (11)

منجمی بخانه درآمد. یکی مرد بیگانه را دید با زن او بهم نشسته. دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب برخاست. صاحبدلی که برین واقف بود گفت:

1. تو بر اوج فلک چه دانی چیست

2. که ندانی که در سرایت کیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* روضه خلد برین خلوت درویشان است
* مایه محتشمی خدمت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* من آن فریب که در نرگس تو می‌بینم
* بس آب روی که با خاک ره برآمیزد
شعر کامل
حافظ
* شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
* در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
شعر کامل
رهی معیری