سعدی_مواعظقصیده ها (فهرست)

قصیدهٔ شمارهٔ 39 - بازگردیدن پادشاه اسلام از سفر عراق

1. المنةلله که نمردیم و بدیدیم

2. دیدار عزیزان و به خدمت برسیدیم

3. در رفتن و بازآمدن رایت منصور

4. بس فاتحه خواندیم و به اخلاص دمیدیم

5. تا بار دگر دمدمهٔ کوس بشارت

6. وآوای درای شتران باز شنیدیم

7. چون ماه شب چارده از شرق برآمد

8. رویی که در آن ماه چو نو می‌طلبیدم

9. شکر شکر عافیت از کام حلاوت

10. امروز بگفتیم که حنظل بچشیدیم

11. در سایهٔ ایوان سلامت ننشستیم

12. تا کوه و بیابان مشقت نبریدیم

13. وقتست به دندان لب مقصود گزیدن

14. آن شد که به حسرت سرانگشت گزیدیم

15. دست فلک آن روز چنان آتش تفریق

16. در خرمن ما زد که چو گندم بطپیدیم

17. المنةلله که هوای خوش نوروز

18. باز آمد و از جور زمستان برهیدیم

19. دشمن که نمی‌خواست چنین روز بشارت

20. همچون دهلش پوست به چوگان بدریدیم

21. سعدی ادب آنست که در حضرت خورشید

22. گوییم که ما خود شب تاریک ندیدیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه را هست همین داغ محبت که مراست
* که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست
شعر کامل
سعدی
* گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی
* درد عشقست ندانم که چه درمان سازم
شعر کامل
سعدی
* کی توانستی ز شور عندلیبان خواب کرد؟
* از شکوفه گر نبودی پنبه در گوش بهار
شعر کامل
صائب تبریزی