صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1107

1. هر که بست از گفتگو لب جنت دربسته است

2. می زند جوش بهاران غنچه تا سر بسته است

3. بی سخن روشندلان بهتر به مضمون می رسند

4. نامه وا کرده اینجا نامه سربسته است

5. عندلیب خوش نوایی را دهن پر زر نکرد

6. غنچه از بهر چه یارب در گره زر بسته است؟

7. پرده عصمت بود زندان حسن شوخ چشم

8. شمع در فانوس چون پروانه پر بسته است

9. کوه را موج حوادث در فلاخن می نهد

10. این صدف از ساده لوحی دل به گوهر بسته است

11. حسن عالمسوز را پروای آه سرد نیست

12. بارها این شمع ره بر باد صرصر بسته است

13. آن که بی شیرازه دارد کهنه اوراق مرا

14. بارها شیرازه دیوان محشر بسته است

15. سبزه خط زان لب جانبخش دل را مانع است

16. خضر آب زندگی را بر سکندر بسته است

17. دولت دنیا سبک جولانتر از بال هماست

18. ساده لوح آن کس که دل بر تخت و افسر بسته است

19. آن که ابروی هلال عید را طاق آفرید

20. طاق ابروی ترا بسیار بهتر بسته است

21. نیست صائب در پر پرواز کوتاهی مرا

22. دور باش باغبان مرغ مرا پر بسته است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به نرگس گل و ارغوان را بشست
* که بیمار بد نرگس وگل درست
شعر کامل
فردوسی
* ارزن اندر آسیا سالم‌تر است از من که هست
* بار عشق او چو کوه و جسم زار من چو کاه
شعر کامل
محتشم کاشانی
* نالیدن بلبل ز نو آموزی عشق است
* هرگز نشنیدیم ز پروانه صدایی
شعر کامل
حزین لاهیجی