صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1424

1. در کمین این فلک سخت کمانی که تراست

2. عاقبت گرد برآرد ز نشانی که تراست

3. نعمت روی زمین چشم ترا سیر نکرد

4. چه کند خاک به چشم نگرانی که تراست؟

5. ریخت دندان تو چون اختر صبح از پیری

6. مشرق شکر نگردید دهانی که تراست

7. قامتت بید موله شد و چون سرو کشد

8. سر به عیوق، تمنای جوانی که تراست

9. در ریاضی که بود دولت گل پا به رکاب

10. چه اقامت کند این برگ خزانی که تراست؟

11. استخوانهای ترا پیشتر از خاک شدن

12. توتیا می کند این خواب گرانی که تراست

13. صرف کن چون مه نو توشه خود را زنهار

14. تا شود قرص تمام این لب نانی که تراست

15. قامتت خم شد و هموار نگشتی صائب

16. دم شمشیر بود پشت کمانی که تراست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
* معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
شعر کامل
سعدی
* بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد
* خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد
شعر کامل
مولوی
* چندین هزار شیشه دل را به سنگ زد
* افسانه ای است این که دل یار نازک است
شعر کامل
صائب تبریزی