صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1430

1. در لحد گل نکند شعله داغی که مراست

2. روغن از ریگ کند جذب چراغی که مراست

3. درنگیرد نفس شعله به خاکستر سرد

4. می خونگرم چه سازد به دماغی که مراست

5. نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب

6. چه کند می به لب خشک ایاغی که مراست؟

7. دل من گرم نگردد به سخن با هر کس

8. ندهد نور به هر بزم چراغی که مراست

9. نیست در زیر فلک پادشهان را صائب

10. از غم و محنت ایام فراغی که مراست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
* دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* به روی تازه نتوان پرده پوش فقر گردیدن
* که آتش عاقبت از دست خالی در چنار افتد
شعر کامل
صائب تبریزی
* رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
* که گویی نبوده‌ست خود آشنایی
شعر کامل
حافظ