صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1440

1. عشق بیتابی ذرات جهان را سبب است

2. زردی چهره خورشید ز درد طلب است

3. یک زمان بی دم گرم و نفس سرد مباش

4. که ز انفاس، همین یک دو نفس منتخب است

5. مگشا لب به شکرخند که در عالم درد

6. رخنه مملکت دل، دم صبح طرب است

7. چون صدف هر که به دریوزه دهن باز کند

8. گر چه در آب گهر غوطه زند، خشک لب است

9. دل ز بیداری شب، زنده جاوید شود

10. چشمه خضر نهان در ته دامان شب است

11. ماه و خورشید بود شمع ته دامانش

12. سر زلفی که سیه روزی ما را سبب است

13. سبز تلخی نتوان یافت به شیرینی تو

14. گوشه چشم ترا چاشنی کنج لب است

15. چه کند صائب مسکین نگدازد چون موم؟

16. روزگاری است که دربند گران ادب است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذر
* چه یکی نیزه چه صد چون بگذشت آب از سر
شعر کامل
کمال خجندی
* اگر ممالک روی زمین به دست آری
* بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست
شعر کامل
سعدی
* آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
* با دوستان مروت با دشمنان مدارا
شعر کامل
حافظ