صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1582

1. می حرام است در آن بزم که هشیاری هست

2. خواب تلخ است در آن خانه که بیماری هست

3. با پریشان نظری بس که بدم، می شکنم

4. هر کجا آینه ای بر سر بازاری هست

5. می توان با گل خورشید نظر بازی کرد

6. همچو شبنم اگرت دیده بیداری هست

7. خضر بر گرد سر درد طلب می گردد

8. کعبه فرش است در آن سینه که آزاری هست

9. صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند

10. بر جنون می زنم امروز که بازاری هست

11. بخت زنگار چرا سبز نباشد صائب؟

12. روز و شب در بغلش آینه رخساری هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه فضل و علم گرد آرم؟ چو رو در عشق او آرم
* به بصره چو کشم خرما؟! به کرمان چون برم زیره
شعر کامل
مولوی
* عمر بگذشت و شب تاریک هجر آخر نشد
* یا شبم کوتاه می‌بایست، یا عمرم دراز
شعر کامل
هلالی جغتایی
* زردرویی می کشم چون نی ز همراهان خویش
* من که از ذوق سفر هرگز کمر نگشاده ام
شعر کامل
صائب تبریزی