صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1734

1. منم که معنی بیگانه آشنای من است

2. نهال خامه من باغ دلگشای من است

3. چو نقش، پا ننهم از گلیم خود بیرون

4. حصار عافیت من ز نقش پای من است

5. به فکر باغ و غم آسیا چرا باشم؟

6. که آسمان و زمین باغ و آسیای من است

7. هزار خوشه پروین به نیم جو نخرم

8. که رزق من ز دو چشم ستاره زای من است

9. به پاکی گهر من چرا ننازد بحر؟

10. که خانه صدفش روشن از صفای من است

11. ز مهر کاسه دریوزه چون به کف دارد؟

12. اگر نه صبح گدای در سرای من است

13. نه آتشم که مرا خار دستگیر بود

14. چو آفتاب همان نور من عصای من است

15. درین زمانه که بر شرم پشت پا زده اند

16. منم که روی نگاهم به پشت پای من است

17. ز روی بستر گل شبنمم چو برخیزد

18. ز گرد بالش خورشید متکای من است

19. به چشم ظاهر اگر تیره ام چو خاکستر

20. هزار آینه رو، تشنه لقای من است

21. غبار خاطر من طرفه عالمی دارد

22. که از درون خورش و از برون قبای من است

23. ز آستان قناعت کجا روم صائب؟

24. که فرش و بستر و بالین و متکای من است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فرو شوی ای معلّم لوح بیداد
* که یار این حرف پیش از مکتب آموخت
شعر کامل
جامی
* دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب
* هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
شعر کامل
حافظ
* تا غنچه به باغ از دهن تنگ تو دم زد
* عطار صبا مشک ختن در دهنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی