صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1820

1. میان خوی تو و رحم آشنایی نیست

2. وگرنه بوسه و لب را ز هم جدایی نیست

3. سر کمند تغافل بلند افتاده است

4. به زلف او نرسیدن ز نارسایی نیست

5. فتاده است به آن رو شکسته رنگی من

6. حریف چهره من کان مومیایی نیست

7. نشد بریده به مقراض، رشته توحید

8. میانه سر منصور و تن جدایی نیست

9. برو خضر که من آن کعبه ای که می طلبم

10. دلیل راهش غیر از شکسته پایی نیست

11. چو پشت آینه ستار تا به کی باشم؟

12. به کشوری که هنر غیر خودنمایی نیست

13. در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟

14. کنون که نبض شناس سخن شفایی نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لب به هر طعمه میالای که دندان شکند
* بر سر خوان فرومایه ز پالودۀ قند
شعر کامل
جامی
* نان جو بر سفره ما گر نباشد، گو مباش
* نعمتی همچون زبان گندمین داریم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* ملامتگوی بی‌حاصل ترنج از دست نشناسد
* در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
شعر کامل
سعدی