صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1834

1. ره سخن به رخش خط عنبرافشان یافت

2. فغان که طوطی از آیینه باز میدان یافت

3. ز شبنمش جگر سنگ می شود سوراخ

4. گلی که پرورش از اشک عندلیبان یافت

5. به هر که هر چه سزاوار بود بخشیدند

6. سکندر آینه و خضر آب حیوان یافت

7. مگیر از سر زانوی فکر سر زنهار

8. که غنچه هر چه طلب کرد در گریبان یافت

9. ز کاوش جگر فکر ناامید مباش

10. که ذره در دل خود آفتاب تابان یافت

11. ز کاوش جگر فکر ناامید مباش

12. که ذره در دل خود آفتاب تابان یافت

13. کلید گنج سعادت زبان خاموش است

14. صدف به مزد خموشی گهر ز نیسان یافت

15. من آن زمان ز دل چاک چاک شستم دست

16. که شانه راه در آن زلف عنبرافشان یافت

17. هزار سختی نادیده در کمین دارد

18. کسی که کام دل از روزگار آسان یافت

19. حجاب مانع روزی است خاکساران را

20. تنور از نفس آتشین خود نان یافت

21. فغان که کوهکن ساده دل نمی داند

22. که راه در دل خوبان به زور نتوان یافت

23. مکن شتاب به هر ورطه ای که افتادی

24. که ماه مصر برآمد ز چاه، زندان یافت

25. (لب خموش سخن های دلنشین دارد

26. ضمیر نامه ما می توان ز عنوان یافت)

27. ز فکر، قامت هر کس که حلقه شد صائب

28. به دست همت خود خاتم سلیمان رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم
* بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم
شعر کامل
سعدی
* سبکساران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
* به فریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را
شعر کامل
صائب تبریزی
* دو منزل یکی کرد و آمد دوان
* همی تاخت برسان تیر از کمان
شعر کامل
فردوسی