لینک اشتراک گذاری
کپی شد
صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1838

1. فغان که هستی من در ورق شماری رفت

2. حیات من چو قلم در سیاه کاری رفت

3. به خون دل، ورقی چند را سیه کردم

4. چو لاله زندگیم در سیاه کاری رفت

5. نکرده غنچه امید من دهن را باز

6. سبک ز گلشن من باد نوبهاری رفت

7. زمین پاک غریبی عزیز کرده مرا

8. اگر چه یوسف من از وطن به خواری رفت

9. نشد چو سون ازین خرقه سر برون آرم

10. تمام رشته عمرم به پینه کاری رفت

11. اگر چه نقش مساعد نشد، به این شادم

12. که نقد زندگی من به خوش قماری رفت

13. قلم ز دست بیفکن که روز رستاخیز

14. برون ز آتش نتوان به نی سواری رفت

15. نمی شود نکند آرمیده اش صائب

16. سبکروی که حیاتش به بیقراری رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
* چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شعر کامل
حافظ
* در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید
* دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گوش تویی دیده تویی وز همه بگزیده تویی
* یوسف دزدیده تویی بر سر بازار بیا
شعر کامل
مولوی