صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1900

1. آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است

2. پهلونشین سرو تو بند قبا بس است

3. خود را مزن بر آتش خونهای بیگناه

4. دست ترا بهار و خزان حنا بس است

5. بشکن به ناز بر سر شمشاد شانه را

6. زلف ترا ز حلقه به گوشان صبا بس است

7. ما را کجاست طالع گل، خار این چمن

8. دامن اگر نمی کشد از دست ما بس است

9. رشکی به آفتاب پرستان نمی برم

10. محراب خاکساریم آن نقش پا بس است

11. اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست

12. چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است

13. صائب به خاک پای وی از سرمه صلح کن

14. در دودمان چشم تو این توتیا بس است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ظاهر قرآن چو شخص آدمیست
* که نقوشش ظاهر و جانش خفیست
شعر کامل
مولوی
* منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم
* زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
* کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
شعر کامل
مولوی