صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1910

1. ترک خودی مراد ز قطع مراحل است

2. این بار هر کجا فتد از دوش منزل است

3. آب ستاده رشته برون آورد ز پا

4. بگسل ز همرهی که گرانجان و کاهل است

5. یکرنگ دل چو شد تن خاکی گهر شود

6. دل متحد به جسم چو شد مهره گل است

7. دست از خودی بشوی که در دفتر وجود

8. فردی که در حساب بود فرد باطل است

9. شهرت بود ز ریزش اگر مطلب کریم

10. در چشم بی نیازی ما کم ز سایل است

11. در زیر سقف چرخ نفس راست ساختن

12. آسوده زیستن ته دیوار مایل است

13. گیراترست خلق خویش از خون بیگناه

14. دامن کشیدن از گل بی خار مشکل است

15. چون زخم، سینه چاک برون می دود ز پوست

16. خونم ز بس که تشنه شمشیر قاتل است

17. گفتار جاهلان ز شنیدن بود فزون

18. خرجش ز دخل بیش بود هر که غافل است

19. با قامت خمیده جوانانه زیستن

20. در زیر تیغ بال فشانی ز بسمل است

21. تسلیم شو که عقده دل را گشادگی

22. بی برگریز ناخن تدبیر مشکل است

23. صبح از ستاره ساخت تهی دامن فلک

24. کم نیست دانه بهر زمینی که قابل است

25. از خوشه راز دانه مستور فاش شد

26. گل می کند ز تیغ زبان هر چه در دل است

27. از خاک دلنشین نتوان برگرفت دل

28. بیرون شدن ز کوی خرابات مشکل است

29. صائب هزار بار به از عقل ناقص است

30. در چشم امتیاز جنونی که کامل است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
* چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
شعر کامل
حافظ
* هر گیاهی کز حریم خیمۀ لیلی دمد
* خورده آب از چشمه سارِ دیدۀ مجنون بُوَد
شعر کامل
جامی
* ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
* ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
شعر کامل
حافظ