صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 212

1. در شکایت ریختی دندان نعمت خواره را

2. کهنه کردی در ورق گردانی این سی پاره را

3. جوهر دل شد عیان از گرم و سرد روزگار

4. آب و آتش ذوالفقاری کرد این انگاره را

5. اهل دل را گفتگوی عشق آب زندگی است

6. نیست نقلی به ز اخگر مرغ آتشخواره را

7. دل نهاد درد تا بودم، فراغت داشتم

8. چاره جویی کرد سرگردان من بیچاره را

9. من که در صحرای خودکامی سراسر می روم

10. چون توانم جمع کردن این دل صد پاره را؟

11. عشرت روی زمین بسته است در آرام دل

12. خواب طفلان لنگر تمکین بود گهواره را

13. گر دل خود زنده خواهی خاکساری پیشه کن

14. به ز خاکستر لباسی نیست آتشپاره را

15. گوشه چشمی اگر صائب به حال من کنند

16. سرمه می سازم ز برق تیشه سنگ خاره را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گویی که رشته های عقیقست و لاژورد
* از لاله و بنفشه همه روی مرغزار
شعر کامل
فرخی سیستانی
* وعدۀ لطف و کرم را مکن ای دوست خلاف
* کز کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است
شعر کامل
جامی
* باد آمد و بوی عنبر آورد
* بادام شکوفه بر سر آورد
شعر کامل
سعدی