صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2362

1. دل در آن زلف کمندانداز خود را جمع کرد

2. کبک من در چنگل شهباز خود را جمع کرد

3. از قفس بال و پر ما را گشادی گر نشد

4. اینقدر شد کز پی پرواز خود را جمع کرد

5. بوی گل شد زیر چندین پرده رسوای جهان

6. در دل صدپاره ام چون راز خود را جمع کرد؟

7. غنچه شو کزآفت گلچین سر خود را رهاند

8. هر گلی کز بیم دست انداز خود را جمع کرد

9. نیست در دریای بی آرام کشتی را قرار

10. چون توان در عالم ناساز خود را جمع کرد؟

11. راز صائب در زمان بیخودی رسوا نشد

12. بوی می در شیشه سرباز خود را جمع کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
* نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
شعر کامل
حافظ
* ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
* که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای ز عشقت عالمی ویران شده
* قصد این ویرانه کردی عاقبت
شعر کامل
مولوی