صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2610

1. بر دل بی آرزو زندان تن صحرا بود

2. چشمه سوزن به تار بی گره دریا بود

3. بر ندارد دانه در زیر زمین چشم از سحاب

4. خاکساران را نظر بر عالم بالا بود

5. خون همت را به جوش آرد لب خشک سؤال

6. دست بی ساغر و بال گردن مینا بود

7. تا زهمراهان بریدم و اصل منزل شدم

8. زور بر راه آورد چون راهرو تنها بود

9. خاک در چشمش اگر تقصیر در ریزش کند

10. هر که خرجش همچو ابر از کیسه دریا بود

11. شورش عشق است در فرهاد از مجنون زیاد

12. سیل در کهسار پرغوغاتر از صحرا بود

13. گرچه جوهر نیست در آیینه های صیقلی

14. راز عشق از جبهه روشندلان پیدا بود

15. سد راه جرأت عاشق شود صائب حجاب

16. عشق می گردد هوس چون حسن بی پروا بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
* برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
شعر کامل
حافظ
* ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم
* باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
شعر کامل
مولوی
* گفتی اندر خواب گه گه روی خود بنمایمت
* این سخن بیگانه را گو، کآشنا را خواب نیست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی