صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2751

1. وقت مجنون خوش که پا در دامن صحرا کشید

2. خط باطل بر سواد شهر از سودا کشید

3. صدگل بی خار دارد در قفار هر زخم خار

4. پای زد بر دولت خود هر که خار از پا کشید

5. نیست از خونابه نوشان هیچ کس جز من بجا

6. ساغر یک بزم می باید مرا تنها کشید

7. می شود در دیده ها شیرین تر از آب گهر

8. هر که چندی همچو عنبر تلخی دریا کشید

9. طالع ما کرد یاری، ورنه آهوی حرم

10. بر امید آن کمند زلف گردنها کشید

11. می کند در سایه افکندن کنون استادگی

12. سرو بالایی که از آغوش من بالا کشید

13. سر بلندان زور غفلت را ز سر وامی کنند

14. دور اول پنبه را از گوش خود مینا کشید

15. تنگ ظرفی در خرابات مغان غماز نیست

16. از لب پیمانه نتوان حرف مجلس واکشید

17. راستی زنهار چشم از مردم دنیا مدار

18. از عصا در خانه خود دست نابینا کشید

19. گوشه ای از وسعت مشرب اگر افتد به دست

20. در همین جا می توان در صحن جنت واکشید

21. می پرد از شوق می چشم امیدش همچنان

22. از خرابات مغان هر چند صائب پا کشید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* رنگ خون دشمنان بر پیکر شمشیرشان
* راست گویی چون شقایق رسته بر نیلوفرست
شعر کامل
امیر معزی
* به مویی بسته صبرم نغمۀ تار است پنداری
* دلم از هیچ می رنجد دل یارست پنداری
شعر کامل
نظیری نیشابوری