صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2789

1. غنی فیض از دل شب چون فقیران در نمی یابد

2. زظلمت آنچه یابد خضر، اسکندر نمی یابد

3. برآ از قید خودبینی که در زندان آب و گل

4. کسی کز خود نپوشد چشم راه در نمی یابد

5. بود زیر نگین ملک سلیمان تنگدستی را

6. که غیر از گوشه دل، گوشه دیگر نمی یابد

7. گهی در حلقه تسبیح و گه در قید زنارم

8. کسی از رشته سر در گم من سر نمی یابد

9. سپند من مسلم چون تو اندجست ازین آتش؟

10. که دود من ره بیرون شد از مجمر نمی یابد

11. زسایل می گشاید غنچه امید همت را

12. نخندد شیشه سربسته تا ساغر نمی یابد

13. گشاد از بستگیهاجو، که تا غواص در دریا

14. نمی سازد نفس در دل گره گوهر نمی یابد

15. مجو سر رشته آسایش از دنیای پروحشت

16. که موج آسودگی در بحر بی لنگر نمی یابد

17. نباشد در مقام خویشتن قدری هنرور را

18. که در دریا کسی بوی خوش از عنبر نمی یابد

19. به بی شرمی توان شد کامیاب از چرخ مینایی

20. زدریا جز حباب شوخ چشم افسر نمی یابد

21. به شعر خشک صائب رام نتوان کرد خوبان را

22. که گوهر راه در گوش بتان بی زر نمی یابد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
* تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی
* پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر
* عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی‌باشد
شعر کامل
سعدی
* آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
* نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
شعر کامل
حافظ