صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2802

1. زجوش مغز هر دم از سرم دستار می افتد

2. کف اندازد به ساحل بحر چون سرشار می افتد

3. به بیکاری برآوردم زکار خود جهانی را

4. عجب سیری است چون دیوانه در بازار می افتد

5. جنون تا هست ناقص کوه و صحرا وسعتی دارد

6. شود زندان بیابان چون جنون سرشار می افتد

7. قبول تربیت در هر کف خاکی نمی باشد

8. وگرنه پرتو خورشید بر دیوار می افتد

9. مرا دلبستگی در قید زندان فلک دارد

10. برون ناید زسوزن چون گره بر تار می افتد

11. مشو از جنبش مژگان گرد آلود او غافل

12. که تیغ خاکساران سخت لنگر دار می افتد

13. دلی را گر به فریاد آوری اهل دلی، ورنه

14. زهر نالیدنی آوازه در کهسار می افتد

15. در ایام توانایی به نشتر چشم می سودم

16. کنون از سایه مژگان به چشم خار می افتد

17. وداع آخرت کن گر به دنیا مایلی صائب

18. که هر جانب که مایل می شود دیوار می افتد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر باغبان نظر به گلستان کند تو را
* بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* ای خوشا در مجلس روحانیان گاه صبوح
* دلنوازان عود سوز و پرده سازان عود ساز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* پیوسته است سلسله موجها به هم
* خود را شکسته هر که دل ما شکسته است
شعر کامل
صائب تبریزی