صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3017

1. زشوق عالم بالا روان با تن نمی سازد

2. به پای کاروانی بوی پیراهن نمی سازد

3. زخواب آلودگی روح تو در جسم است پا برجا

4. که چون بیدار گردد پای با دامن نمی سازد

5. ترا دل مانده در قید تن از آلوده دامانی

6. وگرنه دانه چون شد پاک با خرمن نمی سازد

7. مدار از دولت دنیای دون چشم وفاداری

8. که خورشید سبک جولان به یک روزن نمی سازد

9. به تن جان گرامی در قیامت می کند رجعت

10. گسستن رشته را غافل ازین سوزن نمی سازد

11. زتن وحشت کند صائب چو دل گردید نورانی

12. که چون آیینه روشن گشت با گلخن نمی سازد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با ما بساز یکنفس آخر که همچو عود
* ما را بسوخت مطربهٔ پرده‌ساز باز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
* گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
شعر کامل
حافظ
* در چمن چون از خمار باده گردم بی قرار
* تاک از دست نوازش می دهد تسکین مرا
شعر کامل
صائب تبریزی