صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3020

1. قدح لبریز چون شد از شراب ناب می لرزد

2. به قدر آب بر خود گوهر سیراب می لرزد

3. چنان از شور چشمان بر صفای وقت می لرزم

4. که بر آیینه های صیقلی سیماب می لرزد

5. نیفکنده است پیری خواجه را این رعشه بر اعضا

6. که از دلبستگیها بر سر اسباب می لرزد

7. نلرزد هیچ کس بر دولت بیدار در عالم

8. به عنوانی که دل بر دیده بیخواب می لرزد

9. چه شد گر عشق را بر عاشقان دل مهربان باشد؟

10. که بر هر ذره ای خورشید عالمتاب می لرزد

11. زعریانی عرق می ریزد از درویش صاحبدل

12. توانگر در سمور و قاقم و سنجاب می لرزد

13. مباد از تنگ چشمان عقده در کار کسی افتد

14. زطوفان بیش بر خود کشتی از گرداب می لرزد

15. سراپا دست شو چون سرو در تسکین ما ناصح

16. که هر عضوی زعاشق چون دل بیتاب می لرزد

17. نه در بتخانه ها ناقوس بیتاب است از ان کافر

18. دل قندیل هم در سینه محراب می لرزد

19. مکن در بزم وصل از بیقراری منع من صائب

20. که از برق تجلی کوه چون سیماب می لرزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به گفتگو نتوان اهل حال شد صائب
* خموش باش و سخن را مکن دراز اینجا
شعر کامل
صائب تبریزی
* طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
* ولی دریغ که آن هم همیشه بیمار است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
* چنین که حافظ ما مست باده ازل است
شعر کامل
حافظ