صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3024

1. سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد

2. به آب خود چراغ گوهر شب تاب می سوزد

3. زتاب عارض او چون نسوزد آب در چشمم؟

4. که از نظاره اش در چشم گوهر آب می سوزد

5. هوای خانه می ریزد زیکدیگر حبابم را

6. نفس بیهوده در ویرانیم سیلاب می سوزد

7. چرا آرام یک جا در بدن پیکان نمی گیرد؟

8. اگر نه ظلم در چشم ستمگر خواب می سوزد

9. پشیمانی ندارد صرف کردن عمر در طاعت

10. که دل زنده است هر شمعی که در محراب می سوزد

11. نمی سازد سبک درد گران را پرسش رسمی

12. مرا بیش از تغافل گرمی احباب می سوزد

13. زقرب شمع اگر آتش فتد در جان پروانه

14. دل پر رخنه عاشق زچندین باب می سوزد

15. شود از خوابگاه نرم افزون پرده غفلت

16. مرا افزون زسرما بستر سنجاب می سوزد

17. زبان در کام کش در حلقه روشندلان صائب

18. که بی نورست هر شمعی که در مهتاب می سوزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا صبا شد دسته بند سنبل گلپوش او
* کار او جز عنبر افشانی و عطاری که دید
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* اگرچه عارض جانان سرشک و روی من دارد
* یکی چون شاخ آذرگون یکی چون برگ نیلوفر
شعر کامل
امیر معزی
* دارم این یک چشمه کار از پیر کنعان یادگار
* چشم را از گریه در راه عزیزان باختن
شعر کامل
صائب تبریزی