صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3027

1. کدامین روز بر حالم دل خارا نمی سوزد؟

2. ز اشک آتشینم دامن صحرا نمی سوزد

3. کدامین روز اشک من به دریا روی می آرد؟

4. که همچون شمع، ماهی در دل دریا نمی سوزد

5. بود دلسردیی لازم کمال عشقبازی را

6. که عاشق تا به کام دل نسوزد وا نمی سوزد

7. من گریان سراپا سوختم از داغ تنهایی

8. که می گوید در آتش چوب تر تنها نمی سوزد؟

9. اگر نه آتش سوزنده دست آموز می گردد

10. چرا دست کسی از ساغر صهبا نمی سوزد؟

11. نمی گردد به گردش فیض چون پروانه هر ساعت

12. کسی چون شمع تا در پرده شبها نمی سوزد

13. درین بستانسرا سرو سرافرازی نمی یابم

14. که همچون شمع سبز از رشک آن بالا نمی سوزد

15. اگر نه آشتی داده است ساقی جنگجویان را

16. چرا از آتش می پنبه مینا نمی سوزد؟

17. دلیل صافی عشق است خاموشی و حیرانی

18. که در روغن نمک تا هست بی غوغا نمی سوزد

19. زخورشید قیامت مشرب عاشق چه غم دارد؟

20. که داغ لاله هرگز سینه صحرا نمی سوزد

21. چه پروا دارد از دمسردی اغیار داغ ما؟

22. گل خورشید عالمتاب از سر ما نمی سوزد

23. نهال طور در آب و عرق غرق است از خجلت

24. زرشک کلک صائب نیشکر تنها نمی سوزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش
* حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست
شعر کامل
سعدی
* به وفای تو درآمیخت چنان آب و گِلم
* که دمد بعد وفات از گل من بوی وفات
شعر کامل
جامی
* کاش آن به خشم رفته ما آشتی کنان
* بازآمدی که دیده مشتاق بر درست
شعر کامل
سعدی