صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3094

1. مرا دوری به جای خویش با آن سیمتن باشد

2. اگر صد سال چون آیینه در آغوش من باشد

3. ندارد عاشق خورشید در آغوش گل راحت

4. که شبنم خون خود را می خورد تا در چمن باشد

5. کیم من تا زنم در دامن گل دست گستاخی؟

6. مرا این بس که خاری زین چمن در پای من باشد

7. بپوشد چشم اگر بی پرده بیند ماه کنعان را

8. عزیزی را که از یوسف نظر بر پیرهن باشد

9. زشور عشق دلگیری ندارد جان مشتاقان

10. چه زین خوشتر که ماهی را کف دریا کفن باشد؟

11. نسازد نور یکتایی دو دل پروانه ما را

12. اگرچه صد هزاران شمع در یک انجمن باشد

13. مشو قانع به تحسین زبان از مستمع صائب

14. که دل برخاستن از جای، تحسین سخن باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
* باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
شعر کامل
حافظ
* آتشین خوی مرا پاس دل من نیست نیست
* برق عالم سوز را پروای خرمن نیست نیست
شعر کامل
رهی معیری
* ظاهرش با باطنش گشته به جنگ
* باطنش چون گوهر و ظاهر چو سنگ
شعر کامل
مولوی