صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3293

1. دل آسوده طمع هر که ز دنیا دارد

2. زیر بال و پر خود بیضه عنقا دارد

3. غافل از حق نشود روح به ویرانه جسم

4. سیل هر جا که بود روی به دریا دارد

5. خویش را تا نگذارد ننشیند از پا

6. هرکه چون شمع سر عالم بالا دارد

7. دم جان بخش اثر در دل آهن نکند

8. چشم سوزن چه تمتع ز مسیحا دارد؟

9. از علم لشکریان را نتوان غافل کرد

10. دو جهان چشم بر آن قامت رعنا دارد

11. کار چون در گره افتد به دعا دست برآر

12. شانه در عقده گشایی ید طولی دارد

13. نیست خالی سر مویی به تن از جان لطیف

14. هر که را جا نبود، در همه جا جا دارد

15. دل محال است که ساکن شود از لرزیدن

16. شانه تا راه در آن زلف چلیپا دارد

17. گر چه یعقوب مرا پای طلب کوتاه است

18. بوی پیراهن یوسف ید طولی دارد

19. تو ز طفلی است که در خانه نداری آرام

20. ور نه هنگامه عالم چه تماشا دارد؟

21. لازم برق بود ریزش باران صائب

22. گریه بسیار ز پی خنده بیجا دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
* کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* شقایق سنگ را بتخانه کرده
* صبا جعد چمن را شانه کرده
شعر کامل
نظامی
* مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده ام
* تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی