صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3456

1. نیستم گل که مرا برگ نثاری باشد

2. تحفه سوختگان مشت شراری باشد

3. باغ من دامن دشت است و حصارم سر کوه

4. من نه آنم که مرا باغ و حصاری باشد

5. غنچه آبله ام، برگ قناعت دارم

6. روزی من ز دو عالم سر خاری باشد

7. تیره روزان جهان را به چراغی دریاب

8. تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد

9. گل داغی که ازو سینه ندزدی امروز

10. در شبستان کفن لاله عذاری باشد

11. خس و خاری که ز راه دگران برداری

12. در دل خاک ترا باغ و بهاری باشد

13. به شمار نفس افتاد ترا کار و ز حرص

14. هر سر موی تو مشغول به کاری باشد

15. زنده در گور کند حشر مکافات ترا

16. بر دل موری اگر از تو غباری باشد

17. عشق بیهوده سر تربیت او دارد

18. صائب آن نیست که شایسته کاری باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به زه کن کمان را و این چوب گز
* بدین گونه پرورده در آب رز
شعر کامل
فردوسی
* حال عشاق تو گلهای گلستان دانند
* که به سودای رخت جامه درانند هنوز
شعر کامل
فروغی بسطامی
* پای سرو از قد رعنای تو در گل می‌رفت
* خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی
شعر کامل
خواجوی کرمانی