صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3508

1. روشنائی که درین دایره صاحب دیدند

2. همه چون شبنم گل آینه خورشیدند

3. اگر از عقده گشایان اثری باقی هست

4. دست جمعی است که در دامن شب پیچیدند

5. زود از لاغری انگشت نما می گردند

6. چون مه آنان که به احسان فلک بالیدند

7. حاصل روی زمین قسمت بی برگانی است

8. که به ظاهر ز ثمر عور چو سرو و بیدند

9. صدف گوهر توفیق سیه کاران شد

10. کف دستی که ز افسوس بهم مالیدند

11. تشنگانی که پی آب خضر می گشتند

12. خشک گشتند چو از دور سیاهی دیدند

13. خبر از مرکز این دایره جمعی دارند

14. که چو پرگار به گرد دل خود گردیدند

15. باده هایی که رسیدند به لعل لب یار

16. مزد آن است که در سینه خم جوشیدند

17. ره به سررشته مقصود گروهی بردند

18. کز دو عالم به سر زلف سخن پیچیدند

19. از خجالت همه چون شبنم گل آب شدند

20. ساده لوحان که درین باغ چو گل خندیدند

21. این نه دریاست، که از بهر گرانخوابی ما

22. مشت آبی است که بر روی زمین پاشیدند

23. گل بی خاری اگر بود درین خارستان

24. دامنی بود که از صحبت مردم چیدند

25. تنگ شد دایره عیش بر او چون خاتم

26. هرکه را خانه به مقدار نگین بخشیدند

27. چه عجب صائب اگر روز جزا رسته شوند

28. خود حسابان که درین نشأه قیامت دیدند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصحا سودای بدخویی چنین می داردم
* ورنه کس هرگز چنین رسوا نخواهد خویش را
شعر کامل
جامی
* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی
* سلامت همه آفاق در سلامت توست
* به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
شعر کامل
حافظ