صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3967

1. به چاره سوز محبت ز جان برون نرود

2. تبی است عشق که از استخوان برون نرود

3. کنون که شاخ گل از پای تابه سر گوش است

4. ز ضعف ناله ام از آشیان برون نرود

5. ز قد خم به ره راست دل قدم ننهاد

6. کجی ز تیر به زور کمان برون نرود

7. درازدستی رهزن چه می تواند کرد

8. ز راه راست اگر کاروان برون نرود

9. چه گل توان ز تماشای گلعذاران چید

10. به گلشنی که ازو باغبان برون نرود

11. توان به بوی گل از خار خشک گل چیدن

12. ز باغ بلبل ما در خزان برون نرود

13. شده است خاک چمن سرمه ای ز سایه زاغ

14. چگونه بلبل ازین گلستان برون نرود

15. همیشه درد به عضو ضعیف می ریزد

16. که پیچ وتاب ز موی میان برون نرود

17. به زور درد دل جسته است هیهات است

18. که تیر آه من از آسمان برون نرود

19. در آن حریم که صائب سخن شناسی نیست

20. بهوش باش که حرف از دهان برون نرود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از ترشرویی ما خاک چه پروا دارد؟
* می اگر سرکه شود تاک چه پروا دارد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو فندق دهان از سخن بسته بود
* نه چون ما لب از خنده چون پسته بود
شعر کامل
سعدی
* پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
* گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
شعر کامل
حافظ