صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 398

1. به وحدت می توان کردن سبک غم های عالم را

2. که تنهایی یکی سازد مصیبت های عالم را

3. ندارد حاصلی جز گرد کلفت خاک بی حاصل

4. بگردی چند چون خورشید سر تا پای عالم را؟

5. ز عقل مصلحت بین بیشتر مغزم پریشان شد

6. مگر عشق از سرم بیرون برد سودای عالم را

7. گرانباری زبان خار را سنگ فسان سازد

8. به پای گرمرو بی خار کن صحرای عالم را

9. به حلوا تلخی ماتم ز دل بیرون نمی آید

10. چسان شیرین کنم بر خویش تلخی های عالم را؟

11. خس و خاشاک پیش سیل بی پروا نمی گیرد

12. که بال و پر شود زخم زبان رسوای عالم را

13. نهنگی می شود هر موجه ای صائب ز بی تابی

14. نباشد جز تحمل لنگری دریای عالم را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون صدف هرکس که دندان بر سر دندان نهد
* سینه اش بی گفتگو گنجینه دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* سپهر بلند ار کشد زین تو
* سرانجام خشتست بالین تو
شعر کامل
فردوسی
* بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
* بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
شعر کامل
حافظ