صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4156

1. این غافلان که دست به پیمانه می برند

2. از چشم شیر شمع به کاشانه می برند

3. جان چون کمال یافت نمانند در بدن

4. انگور چون رسید به میخانه می برند

5. چندین هزار ملک سلیمان به باد رفت

6. موران همان به خانه خود دانه می برند

7. گردون ستم به خانه خرابان فزون کند

8. جای خراج گنج ز ویرانه می برند

9. نتوان شمرد دشمن خونخوار را ضعیف

10. مردان به مور حمله شیرانه می برند

11. میزان عدل میل به یک سو نمی کند

12. عشاق فیض کعبه ز بتخانه می برند

13. صائب جماعتی که به صورت مقیدند

14. لذت کجا ز معنی بیگانه می برند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
* بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* آن که پرنقش زد این دایره مینایی
* کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* نصیحتگوی ما عقلی ندارد
* بر او گو در صلاح خویشتن کوش
شعر کامل
سعدی