صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4315

1. بی خواست حرف تلخی ازان نوش لب رسید

2. آخر ز غیب روزی ما بی طلب رسید

3. از خاکبوس دولت پابوس یافتم

4. هر کس به هر کجا که رسید ار ادب رسید

5. بر خضر زندگانی جاوید تلخ ساخت

6. عمر دوباره ای که به من زان دولب رسید

7. در سینه حکمتی که فلاطون ذخیره داشت

8. قالب تهی چو کرد به بنت العنب رسید

9. از اشک وآه کرد دل خویش را تهی

10. چون شمع دست هر که به دامان شب رسید

11. دست از سبب مدار که با همت محیط

12. آخر صدف به وصل گهر از سبب رسید

13. پرهیز کن که خونی غمهاست صحبتش

14. چون باده نارسی که به جوش طرب رسید

15. از دست وپای بوسه فریب تو کار دل

16. از دست رفته بود چو نوبت به لب رسید

17. صائب حلاوت طلب او ز دل نرفت

18. چندان که زخم خار به من زان رطب رسید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
* آشیان کردم تصور ،خانه صیاد را
شعر کامل
صائب تبریزی
* بيماریِ مرا نتواند کسی علاج
* خیز ای طبیب چند مرا دردسر دهی
شعر کامل
جامی
* چو شب دامن روز اندر کشید
* درفش خور آمد ز بالا پدید
شعر کامل
فردوسی