صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4563

1. می پرستان رابه دل ننشیند از دشمن غبار

2. زود بردر می زند ازخانه روشن غبار

3. کار مشکل رابه همت می توان ازپیش برد

4. می کند درکشور ما رخنه درآهن غبار

5. آن سیه روزم که از هر جا که خیزد سیل غم

6. در مصیبت خانه ام افشاند از دامن غبار

7. خاکساران از دل ما زنگ کلفت می برند

8. در دیار ما کند آیینه را روشن غبار

9. بس که راه عشق راافتان وخیزان می روم

10. می رود در هر قدم سبقت کند بر من غبار

11. یک نظر دزدیده در صبح بنا گوش تودید

12. پرتو خورشید شد در دیده روزن غبار

13. چون شوم صائب غبار خاطریاران ،که من

14. شسته ام بااشک شادی از رخ دشمن غبار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری
* جواب داد که آزادگان تهی دستند
شعر کامل
سعدی
* شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفد
* که قطره قطره خونش به ناردان ماند
شعر کامل
سعدی
* به تنگم از وجود خود، شرابی آرزو دارم
* که زور او شکافد شیشه را چون نار ای ساقی
شعر کامل
صائب تبریزی