صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 458

1. ز تأثیر دل بیدار، چشم تر شود بینا

2. که ماه از نور خورشید بلند اختر شود بینا

3. نبرد از چشم سوزن قرب عیسی عیب کوری را

4. محال است از جواهر سرمه بد گوهر شود بینا

5. به چشم کم مبین ای ساده دل ما تیره روزان را

6. که صد آیینه از یک مشت خاکستر شود بینا

7. ببر زین خاکدان زنهار با خود سرمه بینش

8. وگرنه کور هیهات است در محشر شود بینا

9. نمی گردد هلال و بدر چون مه، مهر روشندل

10. محال است از حوادث فربه و لاغر شود بینا

11. نمی آید به کار پاک طینت بینش ظاهر

12. که افتد از بهای خویش چون گوهر شود بینا

13. عزیزان نیستند از پرده اسباب مستغنی

14. ز بوی پیرهن یعقوب پیغمبر شود بینا

15. بلند و پست عالم می کند افزون بصیرت را

16. معلم بیش در دریای بی لنگر شود بینا

17. ز سیل تیره حسن سعی دریا می شود ظاهر

18. که از آیینه تاریک، روشنگر شود بینا

19. مقیم آستان فیض بخش عشق شو صائب

20. که نابینا شود گر حلقه این در، شود بینا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
* خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
شعر کامل
حافظ
* خاموش که سرمستم بربست کسی دستم
* اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
* ولی دریغ که آن هم همیشه بیمار است
شعر کامل
فروغی بسطامی