صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4634

1. کی ز خواریهای غربت می کند پرواگهر؟

2. دایه از گردیتیمی داشت در دریا گهر

3. خاکساری قسمت صاحبدلان امروز نیست

4. در صدف گرد یتیمی داشت برسیماگهر

5. جوهر ذاتی به نور عاریت محتاج نیست

6. درشب تار از فروغ خود شود پیدا گهر

7. ماه کنعان رابرابر می کند باسیم قلب

8. درترازو آن که می سنجد سخن راباگهر

9. از تجردپایه روشندلان گرددبلند

10. جای بر سر می دهندش چون شود یکتاگهر

11. روزی روشندلان از عالم بالابود

12. آب از دریا نمی گیرد ز استغنا گهر

13. زیر پای خود نبیند همت سرشار من

14. گر مرا ریزند چون دریا به زیر پاگهر

15. بی سخن کش هم سخن می آید از دل بر زبان

16. گر به پای خویش بیرون آید از دریاگهر

17. نیست ممکن از روانی اشگ رامانع شدن

18. دارد از بی دست وپایی در گره صد پا گهر

19. ماه کنعان از غریبی شدعزیز روزگار

20. پای می پیچد به دامان صدف بیجاگهر

21. می کند از ساده لوحیها همان یادوطن

22. گر چه درخاک غریبی می شود بیناگهر

23. خاکساری کم نسازد صائب آب روی مرد

24. از بهای خود نمی افتد به زیر پا گهر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
* ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغ‌ها
شعر کامل
مولوی
* مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
* که گور پرده جمعیت جنان باشد
شعر کامل
مولوی
* اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام
* خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام
شعر کامل
رهی معیری