صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4886

1. جسم اگر ازیکدگر ریزد غباری گو مباش

2. روح اگر ازتن هواگیرد بخاری گو مباش

3. برنیاید صبح راگر دست مهر از آستین

4. بردل آفاق دست رعشه داری گو مباش

5. گر زجولان باز ماند آسمان طفل طبع

6. خاکدان دهر را دامن سواری گو مباش

7. گر نباشد آسمان و ثابت و سیار او

8. گلخن ایجاد را دود وشراری گو مباش

9. از زمین و آسمان عالم اگر خالی شود

10. برسر گور خرابی سوکواری گو مباش

11. ما حریف برق جانسوز حوادث نیستیم

12. مزرع امید ما را نوبهاری گومباش

13. نفس رادر دست اگر نبود عنان اختیار

14. درکف بدمست تیغ آبداری گو مباش

15. دست ما خالی اگر باشد ز دنیای خسیس

16. یوسف گل پیرهن رامشت خاری گو مباش

17. گر چراغ مه شود بر چرخ مینایی خموش

18. کرم شب تابی میان سبزه زاری گو مباش

19. نیست صائب شکوه ای از ساده لوحیها مرا

20. برید بیضای من نقش و نگاری گو مباش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جامه نیلی گشت و از سیلی رخم نیلوفری
* عاقبت این بود رنگم زین خم خاکستری
شعر کامل
وحشی بافقی
* گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
* در حریم اهل دل جلوه خدا بینی
شعر کامل
رهی معیری
* از دورویان در جهان آثار یکرنگی نماند
* کاش زین گلزار این گلهای رعنا کم شود
شعر کامل
صائب تبریزی