صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4942

1. گل اندامی که من دارم نظربرروی گلرنگش

2. ز رنگ آفتابی، آفتابی می شود رنگش

3. نمی دانم قماش دست سیمینش، همین دانم

4. که کار مومیایی می کند باشیشه ام سنگش

5. نمی آید برون از خانه از شرم تماشایی

6. ز بس چسبیده براندام سیمین جامه تنگش

7. چه باشد صلح آن شیرین پسر را چاشنی یارب

8. که چون حلوای صلح از عاشقان دل می برد جنگش

9. بود چون سبزه زیر سنگ از نشو و نما عاجز

10. زبان عرض حال من زتمکین گرانسنگش

11. چه باشد حال دل در دست او یارب،که می پیچد

12. به خود چون زلف جوهر بیضه فولاد درچنگش

13. ز ترک تنگ چشمی مردمی صائب طمع دارم

14. که تلخ افتاده چون بادام کوهی دیده تنگش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
* در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
شعر کامل
مولوی
* ازگریه چشم هرکه چو بادام شد سفید
* نظاره بنفشه خطان است چاره اش
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتا چراست خالی گفتم ز بیم رهزن
* گفتا که کیست رهزن گفتم که این ملامت
شعر کامل
مولوی