صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5075

1. رستم کسی بود که برآید به خوی خویش

2. در وقت احتیاج بگیرد گلوی خویش

3. آبی است آبرو که نیاید به جوی باز

4. از تشنگی بسوز ومریز آبروی خویش

5. هرکس که همچو صبح نفس راشمرده زد

6. پرنور کرد عالمی ازگفتگوی خویش

7. بیدار شو به چشم تأمل نظاره کن

8. هر صبحدم درآینه حشر روی خویش

9. صرصر به گرد من نرسد درگذشتگی

10. دلبستگی چو غنچه ندارم به بوی خویش

11. زین بیش بحر را نتوان انتظار داد

12. چون سنگ می زنیم به قلب سبوی خویش

13. فردا چو برق از آتش سوزان گذر کند

14. امروز هرکه بگذرد از آرزوی خویش

15. صائب نصیب دشمن خونخوار ماشود

16. طرفی که بسته ایم ز جام و سبوی خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زبان خامه ندارد سر بیان فراق
* وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
شعر کامل
حافظ
* می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب
* مصحف خلق ترا از بوی گل تفسیرها
شعر کامل
صائب تبریزی
* به بوی سیب قناعت کنم ز باغ جهان
* لباس خویش چو به از غبار خویش کنم
شعر کامل
صائب تبریزی