صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5161

1. کجا روشن شود چشم زلیخا برتن یوسف؟

2. که عصمت سرزد ازیک جیب باپیراهن یوسف

3. محبت کرد چون دستار چشم پیر کنعان را

4. درآن ساعت که تهمت چاک زد پیراهن یوسف

5. بیاض و خط دیوانی به یکدیگر نمی خوانند

6. چه نسبت طره زنجیر را با گردن یوسف؟

7. به خون زن کجا رنگین کند سرپنجه غیرت؟

8. دل ازمردان رباید غمزه مردافکن یوسف

9. مه و خورشید را درسجده خود دیده درطفلی

10. کجا حسن زنان مصر گردد رهزن یوسف؟

11. چو از درد غریبی بندبندش درفغان آید

12. شود زنجیر آهن دل،شریک شیون یوسف

13. منال ای صاحب بیت الحزن ازچشم تاریکی

14. که خواهی گشت بینا ازجمال روشن یوسف

15. عزیز مصر عزت زحمت خواری نمی بیند

16. چه پیه گرگ می مالند بر پیراهن یوسف؟

17. چرا از تهمت ناگاه غمگین می شوی صائب ؟

18. نرست ازخار تهمت دامن پیراهن یوسف


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به بوی سیب قناعت کنم ز باغ جهان
* لباس خویش چو به از غبار خویش کنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی
* ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارم
شعر کامل
رهی معیری