صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5203

1. نشأه می گرچه نتوان یافتن از جام خشک

2. گاه کار بوسه تر می کند پیغام خشک

3. گر به بوسی ترنمی سازی لب خشک مرا

4. قانعم از لعل سیراب توبا دشنام خشک

5. مردمی هرگز ز چشم او ندیدم،گر چه من

6. می کشم روغن به زور جذبه ازبادام خشک

7. وای برمن کز عقیق آبدار او مراست

8. چون نگین دان،با کمال قرب قسمت کام خشک

9. در تلاش نام خون دل مخور چندین، که شد

10. روسیاهی حاصل من چون عقیق ازنام خشک

11. حاصل من از تهی چشمی زوصلش حسرت است

12. همچو صیادی که از دریابرآرد دام خشک

13. نیست پیش عارفان درخانه پردازی تمام

14. تانسازد بوریا درویش از اندام خشک

15. شود از خال افزون دلربایی زلف را

16. تا نباشد دانه،گیرایی ندارد دام خشک

17. آنچنان کز خامشی بحر کرم آید به جوش

18. خشک سازد چشمه انعام را ابرام خشک

19. نیست صائب بردل من بار، بی برگی چونی

20. می تراود نغمه های تر ز من با کام خشک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا که مرا شیر غمت صید کرد
* جز که همین شیر شکاریم نیست
شعر کامل
مولوی
* عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
* عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* گر نثار قدم یار گرامی نکنم
* گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
شعر کامل
حافظ