صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5245

1. شکوه حسن فزون گردد از لباس جلال

2. شود دو آتشه رنگ بتان ز جامه آل

3. ازان به جامه گلرنگ مایل است آن شوخی

4. که در لباس کند خون عاشقان پامال

5. چو آب از جگر لعل آتشین پیداست

6. صفای پیکر سیمین او ز جامه آل

7. کدام چشم ترا سیر می تواند دید

8. کنون که قد تو از جامه یافت رنگ جمال

9. به پاکدامنی افتاده است کار مرا

10. که جامه رانکند رنگ جز به خون حلال

11. زمین ز جلوه رنگین آن بهار امید

12. ز باده شفقی ساغری است مالامال

13. به دور روی تو بلبل ز خجلت افشاند

14. فروغ چهره گل را چو گرد از پرو بال

15. ز سایه در جگر خاک خون کند صائب

16. کشید بس که به خون دامن آن بلند نهال


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند
* مرا جمال تو باید قمر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
* کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* ملامت من مسکین کسی کند که نداند
* که عشق تا به چه حدست و حسن تا به چه غایت
شعر کامل
سعدی