صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5324

1. شد جهان پر نور تا دل را مصفا ساختم

2. خاک یوسف زار شد تا سینه را پرداختم

3. تا شدم آواره از دارالامان نیستی

4. تیغ می زد موج گردن هرکجا افراختم

5. چون توانم دور گردان را به یک دیدن شناخت

6. من که با این قرب خود را سالها نشناختم

7. سرمه شد در استخوانم مغز از دود چراغ

8. تا دو چشم سرمه سایش را سخنگو ساختم

9. گوش سنگین سنگ دندان ملامت بوده است

10. رخنه غم بسته شد تا گوش را کر ساختم

11. گردن افرازی سرم را داشت دایم برسنان

12. بدنیامد پیش من تا سر به پیش انداختم

13. از بساط خاک نقشی دلنشین من نشد

14. جز همان نقشی که خود را بی تامل باختم

15. نیست از سیل حوادث بر دلم صائب غبار

16. من که از روی زمین با گوشه دل ساختم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای خون دوستانت به گردن، مکن بزه
* کس برنداشتست به دستی دو خربزه
شعر کامل
رودکی
* کس نجست از دل گم گشتهٔ ما هیچ نشان
* مو به مو هر چه سر زلف تو را شانه زدند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
* دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
شعر کامل
حافظ