صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5481

1. حدیث تلخ ناصح کرد بیخود چون می نابم

2. زبان مار شد از مستی غفلت رگ خوابم

3. به گرد من رسیدن کار هر سبک جولان

4. که از دریا غبارآلود بیرون رفت سیلابم

5. چنان ناسازگاری ریشه دارد در وجود من

6. که از شیرازه مژگان پریشان می شود خوابم

7. همان چشم چراغ از تنگدستان جهان دارم

8. اگر چه طاق در حاجت روایی همچو محرابم

9. به زور جذبه من زور دریا برنمی آید

10. به ساحل می کشانم گر نهنگ افتد به قلابم

11. مباش ای ساده لوح از ظاهر هموار من ایمن

12. که دارد برقها پوشیده زیر ابر سنجابم

13. نگردید از سفیدیهای مو آیینه ام روشن

14. زهی غفلت که در صبح قیامت می برد خوابم

15. پس از عمری که از نیسان گرفتم قطره آبی

16. گره شد چون گهر از تشنه چشمان در گلو آبم

17. به نسبت گر شود سررشته پیوندها محکم

18. مرا این بس که با موی میان یار همتابم

19. مکن ای شمع با من سرکشی کز پاکدامانی

20. به یک خمیازه خشک از تو قانع همچو محرابم

21. خموشی بر نیاید با دل پرشور من صائب

22. نه آن بحرم که مهر لب تواند گشت گردابم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو
* آتش چرا به خرمن پروانه میزند
شعر کامل
پروین اعتصامی
* ز شیری که باشد شکارش پلنگ
* چه زاید جز از شیر شرزه به جنگ
شعر کامل
فردوسی
* گفتمش سوختم از عشق تو تعجیل مکن
* گرچه عمری و بُوَد عادت عمر استعجال
شعر کامل
جامی