صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5563

1. به دامن می دود اشکم گریبان می درد هوشم

2. نمی دانم چه می گوید نسیم صبح در گوشم

3. هنوز از طعن خامی نیش می خوردم ز زنبوران

4. که بر می داشت از جا سقف این میخانه را جوشم

5. من آن بحر گهرخیزم بساط آفرینش را

6. که گوهر می شود سیماب اگر ریزند در گوشم

7. به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد

8. ز لطف ساقیان سجاده تزویر بر دوشم

9. از آن روزی که بر بالای او آغوش وا کردم

10. دگر نامد بهم چون قبله از خمیازه آغوشم

11. ز هوش خود در آزارم نوایی آرزو دارم

12. که نتواند عنان خود گرفتن محمل هوشم

13. به کار دیگران کن ساقی این جام صبوحی را

14. که تا فردای محشر من خراب صحبت دوشم

15. تو دست از خود نمایی بر مدارای خصم بیجوهر

16. که من در جوهر خود همچو آب تیغ خس پوشم

17. ز چشمش مستی دنباله داری قسمت من شد

18. که شد نومید صبح محشر از بیداری هوشم

19. کنار مادر ایام را آن طفل بدخویم

20. که نتواند به کام هر دو عالم کرد خاموشم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
* ندانمت که در این دامگه چه افتادست
شعر کامل
حافظ
* صبح محشر سر زد و تخم امیدم سر نزد
* در چه ساعت یارب این یوسف به چاه افتاده است؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی
* برای گلبن وصلش رها کن من و سلوی را
شعر کامل
عطار