صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5804

1. تا چند خون زرشک تماشاییان خورم؟

2. دل جای دانه چند درین گلستان خورم؟

3. تا هست خون چرا می چون ارغوان خورم؟

4. تا دل بجا بود چه غم آب و نان خورم؟

5. صد دل حریف یک غم فیروز جنگ نیست

6. من چون به نیم دل غم صددودمان خورم؟

7. آخر مروت است که زاغان درین دیار

8. شکر خورند و من چو هما استخوان خورم؟

9. در جبهه عزیمت من نور صدق نیست

10. چون تیر کج مگر به غلط برنشان خورم

11. هر قطره را کنم چو صدف گوهر خوشاب

12. من آن نیم که آب کسی رایگان خورم

13. خون دل است از دهن جام من زیاد

14. من کیستم که باده چون ارغوان خورم و

15. آیینه عقیدت من صیقلی شود

16. هر چند خاکمال درین آستان خورم

17. درمان من ز برگ سبکبار گشتن است

18. زان پیشتر که سیلی باد خزان خورم

19. از سادگی به دست نوازش کنم حساب

20. از هر که روی دست من ناتوان خورم

21. درمانده ام به دست غم بی شمار خویش

22. آن فرصتم کجاست غم دیگران خورم؟

23. تا سیر می توان شدن از جان خویشتن

24. صائب چه لازم است غم آب و نان خورم؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
* زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما
شعر کامل
حافظ
* سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
* در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد
شعر کامل
حافظ
* سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای
* نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد
شعر کامل
سعدی