صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5878

1. در کوی جان به قطع مراحل نمی رسیم

2. تا گرد جسم هست به منزل نمی رسیم

3. نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام

4. از حق گذشته ایم و به باطل نمی رسیم

5. در دست و پا زدن گرو از موج می بریم

6. دانسته ایم اگر چه به ساحل نمی رسیم

7. کار شتابکار به پایان نمی رسد

8. این است اگر شتاب، به منزل نمی رسیم

9. خونی که بود در تن ما، سوخت چون نفس

10. وز بخت بد هنوز به قاتل نمی رسیم

11. دست کرم ز رشته تسبیح برده ایم

12. روزی نمی رود که به صد دل نمی رسیم

13. زینسان که موج حادثه دنبال ما گرفت

14. چون کشتی حباب به ساحل نمی رسیم

15. صائب درین محیط که هر قطره واصل است

16. ما در خود از طبیعت کاهل نمی رسیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر آن گنج گران می‌طلبی رنج ببر
* گل مپندار که بی‌زحمت خاری باشد
شعر کامل
اوحدی
* اگر این داغ جگرسوز که بر جان منست
* بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید
شعر کامل
سعدی
* تا صبا شد دسته بند سنبل گلپوش او
* کار او جز عنبر افشانی و عطاری که دید
شعر کامل
خواجوی کرمانی