صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5947

1. از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم

2. بودم ز بت پرستان تا از خودی نرستم

3. راهی که راهزن زد یک چند امن باشد

4. ایمن شدم ز شیطان تا توبه را شکستم

5. ساقی و باده من از سینه جوش می زد

6. روزی که بود مطرب از نغمه الستم

7. زان دم که عشق او بست از نیستی میانم

8. ز نار تازه ای شد احرام هر چه بستم

9. با دست در کف تن تا در خمار باشم

10. دارم تمام عالم روزی که نیم مستم

11. از خود مرا برون بر، تا کی درین خرابات

12. مستی و هوشیاری سازد بلند و پستم؟

13. از صحبت گرانان در زیر سنگ بودم

14. جز گوشه دل خود در هر کجا نشستم

15. از نوخطان گسستم سررشته محبت

16. زان دم که صائب آمد زلف سخن به دستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دانند عاقلان که مجانین عشق را
* پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
شعر کامل
سعدی
* قصّۀ سوز دل پروانه را از شمع پرس
* شرح آن آتش نداند جز زبانی سوخته
شعر کامل
جامی
* یاد ایامی که پیش او وجودی داشتم
* در حریم او ره گفت و شنودی داشتم
شعر کامل
صائب تبریزی